کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی صمدی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

بـیا که محـفـل ما بی‌تـو آسـمانی نیست            اگر نظـر نکـنی اشک دیدگـانی نیست

تو پـیـر گـریـۀ مـایی مـرا دعـائی کـن            که بی‌دعای تو خیری در این جوانی نیست


بهار بـودن من دیـده‌های نـمـناک است            به روضه‌ها که ببارم دگر خزانی نیست

چـقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد            برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست

شباهـت من و تو این لـباس مِشکی شد            وگرنه بهـر رسیدن به تو توانی نیست

گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه            هنوز غـرق گـناهـم غـمم نهانی نیست

به دست های عـمویت بگـیر دست مرا            که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست

بـیـا به روضـۀ دسـتِ قَـلـم سـراسـیـمه            بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست

مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد            که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست

ز علقـمه که می‌آمد حسین شَک کردند            صدا زدنـد که بـابـای ما کـمانی نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بیـا بگـو که عـلـمـدار بر زمـین اُفـتـاد            ز چـشم پـاره بگـو قـدرت بیانی نیست

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

پشت و پـناه خـیمه برایت دلم شکست           از سوز بانگ أدرِک أخایت دلم شکست

این‌ها جـمال حـیدری‌ات را نظر زدند           چندین هـزار تیر سویت بی‌خـبر زدند


من ماندم و مصیبت و غم آن هم این همه           با چـشـم خـیـس آمده‌ام سـوی عـلـقـمه

رخـت سـیـاه بـر تـن افـلاک مـی‌کـنـم           خـونابه از دو چـشم ترت پاک می‌کنم

پیچیده در زمین و زمان عطر مُشک تو           جانـم فـدای تـشـنگی و کـام خشک تو

بر چـشم‌های محـترمت بـوسه می‌زنم           بر دست مانده بر علمت بوسه می‌زنم

با نیـزه‌های شان جگـرت را گسسته‌اند           با خـنده‌های شان کـمرم را شکـسته‌اند

برخـیـز و التـمـاس مرا مسـتجاب کن           حـداقـل نـظـاره بـه اشـک ربـاب کـن

من‌ مانده‌ام چگونه به سوی حرم روم           اصلا بگو چگونه سوی دخترم روم؟!

سقـای بـی‌مـثـال و قـریـنـه بـلـنـد شـو           عـباس جان، به جان سکـیـنه بلـند شو

منـظـومـه‌ام بـدون قـمـر می‌شود نـرو           بر سوی اهل خـیمه نظر می‌شود نرو

اصـلا بـگـو چه کـار کـنم بـا قـبـیـله‌ام           وقـتی که می‌روی تو کـفـیل عـقـیـله‌ام

بایـد زنـان لـباس اسـارت به تن کـنند           گـریـه برای غـارت گـودال من کـنـند

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل

چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است            واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است

پلکی بزن دلـم را آزاد از این قـفـس کن            مژگان چشم‌هایت مفـتاح دلگـشایی است


یک عمر مُهر برلب چون غنچۀ خموشی            گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است

هر زخم بر تن تو چشمی است غرق در خون            هر تیر بر تن تو مژگـان در حنایی است

دسـت بُــریـده‌ات را بـر دیـده‌ام کـشـیـدم            بر چشم بی‌فروغم این دست توتیایی است

هـر روزن زره را این تـیـرها شـمـردند            بر قـامت بلـندت از نـیـزه‌ها قـبایی است

چیزی نمانده از تو غیر از غـبار سرخی            از بار تیغ و نیزه جسمت در آسیایی است

بـرخـیـز بـا نـگـاهـت آرام کـن حـرم را            کشتی شکستگان را چشم تو ناخدایی است

از دخـتـرم مـگـیری روزی شـانـه‌ات را            بعد از تو خار صحرا رزق برهنه پایی است

بر شیـر خـواره‌ام نه کن بر رباب رحمی            این خنده‌های دشمن سرشارِ بی‌حیای است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

او کیست؟ او را دوست و دشمن ستوده است            دریا غزل در وصف چشمانش سروده است

مهـتـاب مـی‌گـویـد نـخـواهـد رفـت بـالا            هرکس جبین برخاک در گاهش نسوده است


او کاشف الکرب است یعنی روی ماهش            عمری غبار از روی آئـینه زدوده است

جـای گـل از بـیـن مــزارش آب روئـیـد            ازبس که چشمش سوگوار مشک بوده است

باید که روی سـینه مـشکـش دفـن گردد            مانند طفل از او حفافظت می‌نموده است

می‌خـوانـد با گـریـه سـر سـاقـی سلامت            اصلا نـمی‌دانـست که سهـمِ عـمود است

حوریـه‌ای فــریـاد زد عـبــاس بـرگــرد            صحبت ز دست بسته و روی کبود است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مشک و علم دست علم گیر و دو تا چشم            این سفرۀ نذری ست که ساقی گشوده است

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مرتضی حیدری آل کثیر نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بـاد، مثـل خـبـرِ آب به صحـرا رفـته!            مـاه می‌تـازد و دریـا به تـمـاشـا رفـته

خـبرِ ماه که در سیـنۀ شب، تـیر کـشید            پـرده افـتـاد: قـیـامـت به تـمـاشـا رفـته


آنکه با هـلهلۀ تـیغ به جنگ آمده است            به «علی » رفته چنان رودِ به دریا رفته!

عـمـقِ بی آبیِ جـهـل آمده استـقـبـالـش            کاسـه‌هایِ سرِ قـوم است که بـالا رفته

هر که پروردۀ زهراست، دراین عرصۀ سرخ            سر به هـمراه نـیاورده به هر جا رفته

زیرِ بازوی فلک را چه کسی می‌گیرد؟            تنِ نـورانـی خـورشـید به یـغـمـا رفته

خبرِ ماه؛ که کم کم به دلِ خـیمه رسید            عـطش از یـاد لب کـودکِ تـنهـا رفته!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدی تـا که بـفـهـمـیـم وفـا یـعـنی چه            بذل خـون در قـدمِ خـون خدا یعنی چه

هـمه از پـنـجـه سـقـای ادب دانـسـتـیـم            مـعـنـی پـنـج تـن آل عـبـا یـعـنـی چـه


رفت و برگشت تو از علقمه آموخت به ما            معنی مَروه چه بوده است و صفا یعنی چه

آمدی و به هـمه بعدِ عـلـی فـهـمـانـدی            راز شـقّ القـمر و فـرق دو تا یعنی چه

دست دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی            یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه

آب بـر آب فکـنـدی که بدانـند آن قـوم            هست دریا چه کسی؟ آب بقا یعنی چه

دم آخر که تو را یافت برادر، بی‌دست            دیـد فـریـاد اخـا ادرک اَخـا یـعـنی چه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چشم دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی            یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از نـورِ مـاهـی عـلـقـمـه بـاغ ارم شـد            ماهی که از داغش قد خورشید خم شد

تا داسـتـان عـشـق را با‌ خـون نـگـارد            جسم غیورش غرق خون دستش قلم شد


هـر چـنـد‌ از دسـتـش عــلـم افـتـاد امـا            در آسـمـان‌هـا تا ابـد نـامـش عـلـم شـد

در خاک هـم دارد اثـر دست کریـمش            حیرت مکن گر علـقـمه دارالکـرم شد

تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب            مثـل قـد زینب، عـمـود خـیـمه خـم شد

می‌ریخت آبِ مشک و از جان دست می‌شست            از شـرم پـیـشـانـی دریـا غـرق نـم شد

تعـداد تـیـرانـدازهـا کـم نیـست ایـنـجـا            تـعـداد تـیـر اما پس از عـبـاس کـم شد

تارفت چـشـم نـافـذش در پـردۀ خـون            دلــواپـس پـــرده نـشــیـنـان حــرم شـد

در غـارتش از یکـدگر سبقت گرفـتـند            این پـیـشـتازی‌ها سـر مـشـتی درم شد

مـیـر و عـلـمـدار حـرم دیـگـر نـیـامـد            ای سـیـنـه زنها یا عـلـی گـاه دودم شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا داسـتـان عـشـق را با‌ خـون نـگـارد            چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

محـضر آب دم از پـاکی دریـا نـزنـید            محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید

تا زمانی که نـدادید ضـرر پـای نگـار            لافِ بـیهـودۀ عاشـق شدن اینجا نزنید


آسـیابِ که شدن مسـئـلۀ حـساس است            پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید

درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد            هرچه آمد سـرتان رو به مـداوا نزنید

فقر خوب است که هم شانۀ عزت باشد            مسـتـمـنـدیـد اگـر جـز در آقـا نـزنـیـد

حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر            حرفی از چشم سیاه و قـد رعـنا نزنید

گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود

حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود

علـم انـساب به کـار آمده ایـنـبار زیاد            که بیوفـتد سر ما محـضر دلـدار زیـاد

ذولفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد            بس که در خانۀ مولا شده کـرّار زیاد

هرچه دارد پـسر از دامن مـادر دارد            ارث بُردست از این فاطمه ایثار زیاد

یک تـنه می‌رود و صد تنه برمی‌گردد            معجـزه سر زده از او دم پیکـار زیاد

نا امـیـدی در این خـانـه نـدارد مـعـنـا            باز خواهد شد از این دل گرۀ کار زیاد

بهر پابوسی‌اش امشب همه نوبت دارند            رسد از تـیغ کجـش مـژدۀ دیـدار زیاد

چشم صَفّـین هـمین که به نقـابش افتاد

پانزده مرتبه "لا حول ولا" را سر داد

مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد            مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد

نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید            به گـمـانـم که این آیـنه عـصمـت دارد

محرم یا ولدی گـفـتن زهرا شده است            جای شک نیست بگـوییم سیادت دارد

مرگ بازیچه یک حملۀ مردانه اوست            شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد؟!

چـنـد گـامی هـمه جا دورتر از آقـا بود            قد بلند است و ازین حال خجالت دارد

شانه کعـبه به پـایش چـقدر بوسه زده            تـا بـبـیـنـنـد هــمـه شــأن ولایـت دارد

خطبه‌ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست

تا خدایی خـدا آبـروی کعـبه عـلی ست

نخل ها درد سری شد ثـمرش را بزنند            دو نفر از دو طرف بال و پرش را بزنند

همه از چهار جهت روی سرش ریخته‌اند            هـمه ایـنجا پی اینـنـد سرش را بزنـند

مشک را داده به دندان که به خیمه برسد            وقت‌ آن است لب شعله ورش را بزنند

آخر این میـر عـلـمدار غـروری دارد            نکند ایـنکه غـرور جـگـرش را بزنند

هدف از کشتن عباس حسین است حسین            تا که اینجـور توان کـمـرش را بزنـند

علم افـتاد و کـنـارش بـدنی هـم افـتـاد

مثل آقا وسـط خـیـمه زنی هم‌ افـتـاد..

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه ۱۴ معصوم وجود دادر بیت زیر به جهت جلوگیری از برداشت غلط و ... تغییر داده شد

نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید            مطـمئـنـیـم که این آیـنه عـصمت دارد

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده            تیرها آمده چـشـمان تـرش را بـزنـنـد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو به خیمه رفتنِ من اولین غم است            حال رقـیه‌ام ز غـمت دومین غـم است

ایـنهـا به یک کـنار، نـوامـیس، بعـد تو            بی‌پشت و بی‌پـناه بمانـند، این غم است


امـروز غــم زیـاد نـصـیـبـم شـده ولـی            آنکه شکسته این کمرم را همین غم است

اینکه پس از تو سمت حرم هجمه می‌برند            یک بار از یسار و سپس از یمین غم است

ضربه زیاد خـورده‌ای و بین این همه            این که شکافته سر تو تا جبین غم است

زهرا که بر غم تو ز نزدیک گریه کرد            از داغ تو خبر شود اُمُّ البنین غم است

هـنگـام آمـدن طـرفـت دیـدنِ دو دسـت            در خاک و خون کنار علم بر زمین غم است

از روی نیـزه ایـنکه ببـیـنـیـم ما دو تا            سیلی خورَند اهل حرم بدترین غم است

توهین شمر و حرمله جای خودش ولی            والله ضرب سیلیِ زجرِ لعین غم است

سِنّی گذشته از من و وای از سه ساله‌ام            دندان اگر که بشکند از این سِنین غم است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : امیر خورسند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین            بعد از این خیمۀ خورشید خراب است حسین

دست عباس که افتاد حرم ریخت به هم            نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین


مشک ساقی هدف تیر و کمان ها شده است            گوئیا بخت علمدار به خواب است حسین

آب پاکی به روی دست ابالفضل که ریخت            نـالۀ اهل حـرم وای رباب است حـسین

عـرق شـرم چکـیده است ز پـیـشانی او            عرق شرم چه گویم که گلاب است حسین

حرف تاراج حرم  در دل لشکر پیچـید            گوئیا غارت این خیمه ثواب است حسین

عاقـبت خـیـمۀ خـورشـید سـتونش افـتاد            بعد از این ام بنین خانه خراب است حسین

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : علی صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است            سهم رقیه را غل و زنجیر کرده است

مویـم سـفـید بود، قـدم هـم خـمـیده شد            آری مـصیبت تو مرا پـیـر کرده است


ماهِ هزار تکّه! شدی پخش روی خاک            نیزه تو را در علقمه تکثیر کرده است

در حیرتم که قدرت یک ضربۀ عمود            سردار را چگونه زمینگیر کرده است

بد جـور بین ابـرویت از هـم شکـافـته            اصلاً تمام شکل تو تغـیـیر کرده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آرام بـاش تـا که ز چـشـمت در آورم            تیر است یا که نیزه؟ چرا گیر کرده است؟

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـنـد دل امـام زمـانـی گـسـسـتـه بــود            خون در نگاه نافذ ماهی خجـسته بود

افـتاد در حـوالی مشکـش نفـس زنان            از دسـت نـامـروّتـی آب خـسـتـه بـود


باید تـقـاص پـس بـدهـد مـثـل تـیـرها            مشکی که پای رفتن او را شکسته بود

شد خیره سوی خیمۀ زن ها سنان و حیف            راه نگـاه حـضرت عـبـاس بسـته بود

در قاب عکس علقمه آمد حسین و رفت            امـا هـنـوز فـاطـمه آنجا نـشـسـته بود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

این چه ماهی ست زِ خون صورت او پوشیدَه ست؟           این چه نخلی ست به صحرای عطش خشکیدَه ست؟

این چه سروی ست تبر خورده، شکسته ساقه ش؟           این چه یاسی ست که عطرش همه جا پیچیدَه ست؟


به مقامش شهدا روز جزا غـبطه خورند           این علمدار که بازویش علی بوسیدَه ست

درد این است که سردار به خـاک افتاده           هر که از راه رسیده زده، تن پاشیدَه ست

بیـشـتـر تـیـر فـرو رفـتـه مـیـان بـدنـش           هرچه از درد به خون روی زمین غلطیدَه ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا موضوع بوسیدن دستان حضرت عباس توسط سیدالشهدا هم در هیچ کتاب مستندی نیامده و معتبر نیست.

شد شکسته کمرش تا که حسین آمد و دید           پلک سقّا به نوک تیر سه پَر چسبیدَه ست

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد رضا سروری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

پـسراُمِّالبـنـین ‌یک‌تـنه ‌غـوغـا ‌کردی            قـتلگـاهی به لب عـلـقـمه بر پا کردی

مثل سلطان عرب حمله به اعدا کردی            لب خـشکـیـدۀ خود فـاتح دریـا کردی


************

ای که اسطورۀ فضل و ادبی یا عباس            چه رجزخوان و مبارز طلبی یا عباس

مرد جـنگی و نشانی ز بزرگان داری            برتـر از کـل سـپـاه عـربی یا عـبـاس

************

بر سر زین فـرس جلـوۀ شاهان داری            چه درخشان قمری در صف ماهان داری

یار رعـنای حسین ماه بنی هـاشـمیان            در دل خـیمه‌سرا دیده به راهان داری

************

دشمن از حملۀ تو رو به فـرار آورده            ضربه‌هـایت ز تن کـوفه دمـار آورده

کِی حـریـف تو بـگـردد سپه ابن زیاد            عمر سـعـد چـقـدر نـیـزه سوار آورده

************

پـنجه در پنـجـۀ تو کس نـتـواند هرگز            یا تو را یک قدم از صحنه براند هرگز

هر نبردی که در آن یک به دهی، پیروزی            یک نفر روبه رویت زنده نماند هرگز

************

از سرانگشت تو هر معجزه بر می‌خیزد            دشمن از تیغۀ شمـشیر دو دم بگریزد

حیدر آسا به صف کوفه چنان حمله کنی            دست و پا و سر آنان به زمین می‌ریزد

************

وصف غوغای تو در معرکۀ خون و قیام            رجز هاشمی‌ات در صف مردان به نام

کربلا عرصۀ جولان وفاداری توست            مانده در خاطرۀ شیعه به هر دوره مدام

************

لب فـرمانـدۀ دشمن زده با نعـره صدا            چارۀ کار چنین است که کنید دست جدا

زور بازوی تو را شیر خدا داده به ارث            دست تو دست پدر، دست پدر دست خدا

************

صحبت جنگ علمدار حسین زیبا است            شعر کوبندۀ رزمش همه دم گیرا است

سروری وصف ابوفاضل و سقای حرم            در تـمـام گـذر کـرب‌و‌بـلا پـیـدا اسـت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد رضا سروری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

نـوبـت جـنـگ عـلـمــدار آمـد            در صف مـعـرکه سـردار آمد

پــســر حـــیـــدر کــرّار آمــد            شیـر لب تـشنه به پـیـکـار آمـد


************

پرچـم لـشکـر دین بر دوشـش            صحبت شاه مبـین در گـوشش

بر سـر زیـن فـرس با هـیـبـت            عالمی گشته فـقـط مـدهـوشش

************

وادی کـرب و بلا خـیـبـر شـد            ساقی تـشـنـه لبان، حـیـدر شد

پـسـر شـاه عــرب مـثـل پــدر            یک‌تنه در صف یک لشکر شد

************

حمله ور جانب اعـدا می‌رفت            دیـده‌اش تا لـب دریـا می‌رفت

یک تن و یک هدف و یک حمله            لشکر از هیبت او وا می‌رفت

************

ذوالـفـقـارش به عـلی می‌مـانَد            رجـز هــاشمـیـان مـی‌خـوانَــد

ضربه در ضربه چه عاشورایی            لشکـری را به عـقـب می‌رانَد

************

بر لـبـش ذکر خـداونـد جـاری            افـتـخـارش بـه عـلـم بـرداری

بر زمین دجلۀ خـون راه افتاد            ضربه‌هایش شده الحـق کاری

************

یک ابالفضل و جهانی غیرت            یک عـلـمدار و جهـادی هیبت

با وفـایـش شـده بر تـارک دل            این جهان گشـته برایش هیئت

************

سـاقی و افـسـر اردوی حسین            دیده‌اش بوده فقط سوی حسین

آن چنان ذوبِ گُـل فـاطمه بود            دیده در آب روان روی حسین

************

تـشـنگـان دیـده به راه قـدمـش            ذاکران مانـده به زیر عـلـمش

سروری از ته دل می‌خـواهـد            آسـتـان بـوسیِ خـاک حـرمش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تا روز محشر پرچمت بالاست عباس            مدیون کام خشک تو دریاست عباس

گرچه به ظاهر مادرت اُمّ البنین است            اما به باطن مادرت زهراست عباس


پـشت و پـنـاه اهل بـیـتی یا اباالفضل            دلـگـرم نامت زینب کـبراست عباس

یک رکن عاشورا اگر نام حسین است            نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس

بـر ارمـنـی ها هـم کـرامـاتت رسیـده            لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس

بابُ الحوائج منـسبی شایـستۀ توست            محشر دخـیلت دستهای ماست عباس

شـرمـنـدۀ لبـهـای تو آب فـرات است            کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس

اهـل حـرم در انـتـظار تو نـشـسـتـند            دیدند که در علقـمه غوغاست عباس

دیـدنـد که با قـدِّ خـم بـرگـشـته مـولا            داغ غم تو از رخش گویاست عباس

آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد            یعنی که افـتاده دگر از پـاست عباس

گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم            بی تو حسین فـاطمه تـنهاست، عباس

گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور            شام غریبان بی تو واویلاست عباس

شیر خواره لب تشنه، به آغوش رباب و            لبهاش مثل خشکی صحراست عباس

من با سکینه از تو و قولت چه گویم            حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شش ماهه، لب تشنه، به آغوش رباب و            لبهاش مثل خشکی صحراست عباس

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

حرم از داغ تو دیکر دل مضطر دارد            هیچکس نیست که بعد از تو علم بردارد

جبراییل است که افتاده زمین یا که تویی            چـقـدر پـیـکـر صـد پـاره تو پَـر دارد؟


گر سـرت را سر زانـو بکشم می‌ریزد            سـر تو بس که جـراحـات مکـرر دارد

به که گـویم؟ که عـلـمدار رشیـدم حـالا            قـامـتـی بـا قـد یک طـفـل بـرابـر دارد

یک نفر گفت چرا دست گرفته به کمر            یک نفر گـفت حـسین داغ بـرادر دارد

تو اگر‌ پا نشوی نوبت گودال من است            شمر پیش نظـرم دست به خـنجـر دارد

ولـدی گـفـت بـه تـو مـادر من ای والله            هـمه دیـدنـد کـه عـبـاس دو مـادر دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

پاشو عبـاس که نزدیک خـیامـم شده‌اند            نانـجـیـبی هـوس غـارت مـعـجـر دارد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سیدحسن رستگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نگاه عـلـقـمه خـندیـد و در سجـود افـتاد           همین که سایۀ سروش به روی رود افتاد

قـدم به آب که زد موج موج طوفان شد           عـروس آب بـه پـای مــهِ وجـود افــتـاد


عطش ز رنگ نگاه و لبـش نمایان بود           به یـاد یـارِ غـریـبی که تـشـنه بود افتاد

دو دست پر شده از آب را ز هم وا کرد           بـلـور آب ز دستی که می‌گـشـود افـتـاد

لـبـان خـشک به «الله اکـبر»ی تر کرد           ادب چـشیـد زبانـش که در شهـود افـتاد

به دست مشک و به دل شوق آب آوردن           ولی چه حیف، که مشکش در آن حدود افتاد

چه صحنه‌ها که ندیـدند نهـر و نخلستان           دو دست خیس عـلـمدار را که زود افتاد

کمی جلوتر از آن تیر و جسم صد چاکش           و ضربه‌ای به سرش خورد تا که خُود افتاد

طنـین نالـۀ «ادرک اخـا»ش جـاری شد           دگر به خـیـمه نیـامد عـمو، عـمود افـتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدزیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس عليه‌السلام خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کمی جـلـوتر از آن تـیر و چشم شهلایش           و ضربه‌ای به سرش خورد تا که خُود افتاد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : مصطفی گودرزی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

در کـنـار شریـعـه غـوغـا شـد            سر یک تن بـبـیـن که بلوا شد

قمری بود و شد خسوف از خون            چـقَـدَر این خـسـوف زیـبـا شد


حـرمـلـه با سـه شـعـبـه‌ای آمد            و بـــرای زدن مــهـــیــا شـــد

تـیـر بـر سـیـنـه‌اش فـرود آمـد            و عـمـود آمـد و سـرش وا شد

هرچه تیر آمده به جسمش خورد            نـیـزه‌ها هـم یکی یکی جـا شد

پـیکـری زیر دست و پا بود وُ            بر سـر قـتـل او چـه دعـوا شد

هر که آمد یـکـی دو تـا می‌زد            آنــقـَدَر کـه تـنـش مـعـمــا شـد

قـطـعـه قـطـعـه تـمـام قـرآنـش            عـلـقــمـه، قـتـلـگـاه سـقــا شـد

یک برادر تنـش مـقـطـعـه شد            دیگـری از کـمـر قـدش تا شد

تشنه لب بود و لب نزد بر آب            بــاعـث آبـــروی دریـــا شـــد

مـــادری آمــده کــنــار پــسـر            کـربلا غـرق عـطر زهـرا شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا موضوع بوسیدن دستان حضرت عباس توسط سیدالشهدا هم در هیچ کتاب مستندی نیامده و معتبر نیست.

تـیـر بر چـشـم و خوود افـتاده            که عـمـود آمد و سرش وا شد

دست‌هـای بـریــده را بـوسـیـد            حال دیگـر غـریب و تـنها شد

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسن توکلی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

بیرون نکش از جای خودش تیغ دو دم را            عـباس فـقـط باش و نگـهـدار عـلـم را

ای پشت و پناه هـمه برگرد به خـیـمه            برگرد و نکن خون به جگر اهل حرم را


آرام‌تر ای مـاه از این منـظـره بـگـذر            تا سیر تـمـاشـا کـنـم این چـنـد قـدم را

بعد از تو امیـدم به کـسی نیست مبـادا            تنها بگـذاری من و این قـامت خـم را

یک دست تو مشک است و به یک دست تو شمشیر            بـگـذار بـبـیـنـنـد کــرم را و جــنـم را

مثل تو کسی نیست اگر هرچه بگردیم            تاریخ جهان را و عرب را و عجم را

«مـا زنـده به آنـیـم که آرام نگـیـریم»            ای قـوم به آخـر برسانـیـد سـتـم را...

عباس رجز خواند، یکی را به زمین زد            ماندست چه باید کند این فرصت کم را؟

گرزی به هوا رفت و علمدار زمین خورد            شاعر دهنش خشک شد انداخت قلم را

ای وای که از دست قـلـم کـار نـیـامـد            «امشب به حـرم میر عـلـمدار نیامد»

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ای پشت و پناه هـمه برگرد به خـیـمه            برگرد و نکن خون جگر اهل حرم را

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

گریـه كردم، مُـطَـهّـرم كـردند            پـاكْ مـانـنـد ســاغــرم كـردنـد

اســم تـو آمــد و دلــم پَـــر زد            بـه گـمـانــم كــبـوتـرم كـردنـد


با نگـاهـی ز چـشـم شـهـلایت            خـاكْ بــودم ولـی زرم كـردند

پـــدر و مــادرم هـــمــان اول            نــذرِ اولاد حـــیــدرم كــردنـد

تـا كـه گـفـتـم مُـحـبِّ عـبـاسـم            دلِ آلــوده را، حــرم كــردنــد

شخـص بی‌آبـرو چـنان من را            پیـشِ مـردم چه محـترم كردند

شـك نـدارم كه این مـحـبت را            بـه دعــاهـای مـــادرم كـردنـد

ســالـیــانـی اسـت آبــرو دارم            سالـیـانی ست نـوكـرم كـردنـد

یَـابْـنَ امُّ الـبـنـیـن دعــایـم كـن

بـاز در عـلـقــمـه صـدایـم كـن

دست بر سینه رو به كرب‌و‌بلا            الـــســلام عــلـیــك یــا ســقـــا

قــمــر خــانــوادۀ خــورشـیــد            صــدقــه دارد ایـن قــد و بـالا

پـسـر چـهـارمِ امــیـر حُــنـیـن            دسـت بر سـیـنـۀ بـنـی‌الـزهـرا

چشم و ابـروی تو سپاه حسین            كـاشـف الـكـرب سـیّـدالـشهـدا

سـیــزده سـالـه فـاتـح صـفّـیـن            سـومین بچـهْ شیـرِ، شیـرِ خـدا

ارمـنـی‌هـا مُــریــد نـام تـوأنـد            شـاهـدم سـفـره‌هـای تـا سـوعـا

نــامِ تـو هـم ردیـف یـا فَـتّــاح            چـشـم‌هـایـت مُـفَـرِّجُ الـغَــمّـاء

تو كه هـستی، حسین هم آخـر            شـد پـنـاهـنـده بر تو عـاشـورا

ســایــبــانِ مُــخَــدّراتِ حـــرم            پـشـتْ گـرمـیِّ زیـنـب كُـبـری

إعـطـِـنی یـا كـریـم، اَنَـا سائـل

مــسـتـجــیـرٌ بِـكَ ابــوفــاضـل

دست گـیـرِ هـمـه، خـدایِ ادب            دسـت پــروردۀ امـیـر عــرب

نسلْ در نسلْ خـاك پـایِ تـوأیم            به تو دادیـم دلْ نَـسَبْ به نسبْ

سفره‌ات بهر سائلان پهن است            صورتت شیر و خالِ تو، چو رطب

مـی‌كـنـد زنـده یــاد حـیـدر را            چین پیشانی‌ات به وقت غضب

اســدالــلـه كــربــلا، عــبــاس            بِـنـِشـیـن بـا وقـار بـر مـركـب

قد كشیدی همین كه روی اسب            لشكـر كـوفـیـان كـشـیـد عـقب

می‌شود روضه را تجـسّم كرد            با كمی فـكر، رویِ این مطلب

تا تو بودی سفر به خیر گذشت            ای نـگـهـبـان مـحـمـل زیـنـب

تا تو بودی رباب اصغر داشت            غرق بوسه سپـیـدی غب غب

تـا تـو بـودی نـدیـد یـك مــادر            طفـلش از تشنگی كـند لب لب

تا تو بودی رقیه معجـر داشت            روی دوش تو خواب بود هر شب

تا تو بودی كسی اجازه نداشت            بـزنـد چـوب خـیـزران بر لب

رفـتـی قـلـب کـودکـان لـرزیـد

ناله هاشان به خـیـمه ها پـیچـید

وای از لحظه‌ای كه غوغا شد            رفــتـی و در خـیـام بـلـوا شـد

دخـتـری مـشك آب دسـتت داد            بر دعـا دست عــمّـه بـالا شـد

سـایـه‌ات بـین نـخـل‌ها گـم شد            پـسـر فـاطـمـه چـه تـنـهـا شـد

تا رسـیـدی كـنـار نهـر فـرات            عـلـقــمـه در مـقـابـلـت پـا شـد

تـا قـیـامت خـجـل ز لـبـهـایت            خــنــكـی‌هــای آب دریــا شــد

جـانـب خــیــمــه راه افــتـادی            فـكـر و ذكـرت لــبـان آقـا شـد

در كـمـیـنت چهار هزار نـفـر            تـیـرهـا در كـمـان مـهــیّـا شـد

قــدُّ و بـالات كـار دسـتـت داد            چـند صد تیـر در تـنت جا شد

بـی هـوا دسـتِ راسـتت افـتـاد            دست چپ هم شكـارِ اعـدا شد

از سـرِ تـو كـلاه خـوود افـتـاد            یـك نـفـر بـا عــمـود پـیـدا شـد

آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت            تـا سـر چـیـنِ ابـرویت وا شـد

وای بی‌دست بر زمین خوردی            سجـده گاه تو خـاكِ صحرا شد

تــیــرهـایِ كـمـی فــرو رفـتـه            خوب بر جـسمِ اطهرت جا شد

بـعـدِ سـی سـال یا اخـا گـفـتـی            عـاقـبـت مـادر تـو زهــرا شـد

دورتـر از تـنـت حـسـین افـتاد            هـمـه دیــدنـد قـامـتـش تـا شـد

گفـت عـباس خیز و كاری كن            رویِ لشگر به خواهرم وا شد

دَمِ خـیــمـه زمــان غــارت‌هـا            سـرِ یـك گـوشـواره دعـوا شـد

سـنـد ارث بُــردن از زهــــرا            با كـف پـا به چـادر امـضا شد

پــاسـخ اَیْـنَ عــمّـیَ الـعــبـاس

بـود سـیــلـی دشـمـن خــنّـاس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

رفـتی بـر غـرورها بـرخـورد            دست نامحرمان به معجر خورد

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حـرمـله در شـكـارِ چـشـم آمـد            هـدفـش چـشم‌هـای شـهـلا شـد

نوكِ تیر از سرِ تو بیـرون زد            تا پـرش بـین دیـده‌ات جـا شـد

خواستی تیـر را برون بكِـشی            گردنت خـم به سوی پـاهـا شد

بیت زیر به جهت ایراد در قافیه تغییر داده و اصلاح شد، در شعر ترکیب بند باید بیت آخر هر بند با قافیه ای مستقل و متفاوت آورده شود.

پــاسـخ اَیْـنَ عــمّـیَ الـعــبـاس            سیـلی چـند بی‌سـر و پـا شد...